غضنفر بابا ش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه
غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه
آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
غضنفر عاشق می شه روی در خونشون تابلو می زنه بزودی
در این مکان عروسی برگزار می شود
.
.
.