loading...
سایت تفریحی کافه دلبر
Admin بازدید : 484 جمعه 25 مرداد 1392 نظرات (0)

 

نعمت روی زمین قسمت پر رویان است

خون دل میخورد آنکس که حیایی دارد . . .

تو نبودی دل به دل راهی نداشت / از خیال عشق آگاهی نداشت

تو نباشی تا قیامت بی کسم / در تمام زندگی دلواپسم . . .

لطفا برای خواندن ادامه به ادامه مطلب مراجعه کنید…

 

 

روزگار چون گرگ پیری پر بلاست / طعمه اش یاران خوب و با وفاست

دوری از یاران مکن ای با وفا / گرگ دوران در کف این لحظه هاست . . .

 

مهربانیت از دور چه نزدیک است و عجیب حس میکنم که

جغرافیا دروغی تاریخی است . . .


 

هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی

اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی . . .

 

هرگز گنجشکی را که توی دستت داری به امید گرفتن کبوتری که در هواست رها نکن .


 

از هرچه می رود ، سخن دوست خوشتر است / پیغام آشنا ، نفس روح پرور است

هرگز از وجود حاضر غایب شنیده ای / من در میان جمع و دلم جای دیگراست . . .


الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد / مرا روزی نباد آن دم که بی یاد تو بنشینم . . .

 

 

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم / تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم

رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد / من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم .

در ستایش مهربانیت همچون نماز مسافر ، شکسته ام !


کمی از غصه هایم یاد بگیر که وقتی بودی با فکر رفتنت

و وقتی رفتی با فکر برنگشتنت همراه من ماند !

تو مرا می پایی که مبادا دل خود را به تو تحمیل  کنم

و من اما گاهی همچنان خیره به تو می نگرم تا شاید

حرف احساس دلم را از نگاهم خوانی و به من فرصت پرواز دهی . . .


 

به یاد هم بودن قشنگترین هدیه ای است که نیازی به با هم بودن نداره . . .

بهر هر یاری، که جان دادم به پاس دوستی

دشمنی ها کرد با من، در لباس دوستی . . .


 

بی تو چمدانی ست دلم که تنهاییم را در آن تا می زنم

و قفلی از دلتنگی بر آن می گذارم ، که رمزش حروف اسم توست . . .

 

چقدر تلخ شده ای ، این روزها قندهایت را در دل چه کسی آب میکنی ؟


 

زلال که باشی سنگهای کف رودخانه‌ات را می‌بینند،

برمی‌دارند و نشانه می‌روند دُرست به سوی خودت!

 

خدایا …. یا فریاد در گلو یم را بگیر، یا بغض گلوگیرم را …

هرکدام راه دیگری را بسته . . .


 

گاهی چه اصرار بیهوده ایست ، اثبات دوست داشتنمان

چرا که دوست ترمان دارند وقتی دوستشان نداریم . . .

من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو… غرورت را بیشتر از من

حالا اما…

بگذریم نه چیزی از غرور تو مانده نه از دوست داشتن من . . .

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت / خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن / نسیم بیقراری را که از دست تو خواهد رفت .

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    چه مطالبی رو بیشتر می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 249
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 326
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 581
  • باردید دیروز : 101
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,081
  • بازدید ماه : 4,152
  • بازدید سال : 38,681
  • بازدید کلی : 656,590
  • کدهای اختصاصی